loading...
تاریخ ایران
تاریخ بازدید : 97 پنجشنبه 26 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

قوانین کوروش کبیر

ماده1


تمام افراد بشر آزاد به دنیا می آیند و از لحاظ حیثیت و حقوق با هم برابرند . همه دارای عقل و وجدان می باشند و باید نسبت به یکدیگر با روح برادری رفتار کنند .


ماده ۲


هر کس می تواند بدون هیچ گونه تمایز ، خصوصا از حیث نژاد ، رنگ ، جنس ، زبان ، مذهب ، عقیده سیاسی یا هر عقیده دیگر و همچنین ملیت ، وضع اجتماعی ، ثروت ، ولادت یا هر موقعیت دیگر ، از تمام حقوق و کلیه آزادی هایی که در اعلامیه حاضر ذکر شده است ، بهره مند گردد. به علاوه هیچ تبعیضی به عمل نخواهد آمد که مبتنی بر وضع سیاسی ، اداری و قضایی یا بین المللی کشور یا سرزمینی باشد که شخص به آن تعلق دارد . گواه این کشور مستقل ، تحت قیمومیت یا غیر خود مختار بوده یا حاکمیت آن به شکل محدودی شده باشد.


ماده ۳


هر کس حق زندگی ، آزادی و امنیت شخصی دارد .


ماده ۴


احدی را نمی توان در بردگی نگه داشت و داد و ستد بردگان به هر شکلی که باشد ممنوع است.


ماده ۵


احدی را نمی توان تحت شکنجه یا مجازات یا رفتاری قرار داد که ظالمانه و یا بر خلاف انسانیت و شئون بشری یا موهن باشد .


ماده ۶


هر کس حق دارد که شخصیت حقوق او در همه جا به عنوان یک انسان در مقابل قانون شناخته شود .


ماده ۷


همه در برابر قانون ، مساوی هستند و حق دارند بدون تبعیض و بالسویه از حمایت قانون برخوردار شوند.همه حق دارند در مقابل هر تبعیضی که ناقض اعلامیه حاضر باشد و بر علیه هر تحریکی که برای چنین تبعیضی به عمل آید به طور تساوی از حمایت قانون بهره مند شوند.


ماده ۸


در برابر اعمالی که حقوق اساسی فرد را مورد تجاوز قرار بدهد و آن حقوق به وسیله قانون اساسی یا قانون دیگری برای او شناخته شده باشد ، هر کس حق رجوع به محاکم ملی صالحه دارد .


ماده ۹


احدی را نمی توان خود سرانه توقیف ، حبس یا تبعید نمود .


ماده 10


هرکس با مساوات کامل حق دارد که دعوایش به وسیله دادگاه مساوی و بی طرفی ، منصفانه و علنا رسیدگی بشود و چنین دادگاهی درباره حقوق و الزامات او یا هر اتهام جزایی که به او توجه پیدا کرده باشند، اتخاذ تصمیم بنماید.


ماده ۱۱


الف) هر کس به بزه کاری متهم شده باشد بی گناه محسوب خواهد شد تا وقتی که در جریان یک دعوای عمومی که در آن کلیه تضمین های لازم برای دفاع ازاو تامین شده باشد ، تقصیر او قانونا محرز گردد.


ب) هیچ کس برای انجام یا عدم انجام عملی که در موقع ارتکاب ، آن عمل به موجب حقوق ملی یا بین المللی جرم شناخته نمی شده است محکوم نخواهد شد . به همین طریق هیچ مجازاتی شدیدتر از آنچه که در موقع ارتکاب جرم بدان تعلق می گرفت درباره احدی اعمال نخواهد شد.


ماده 12


احدی در زندگی خصوصی ، امور خانوادگی ، اقامتگاه یا مکاتبات خود نباید مورد مداخله های خود سرانه واقع شود و شرافت و اسم و رسمش نباید مورد حمله قرار گیرد . هر کس حق دارد که در مقابل این گونه مداخلات و حملات ، مورد حمایت قانون قرار گیرد.


ماده 13


الف) هر کس حق دارد که در داخل هر کشوری آزادانه عبور و مرور کند و محل اقامت خود را انتخاب نماید.


ب) هر کی حق دارد هر کشوری و از جمله کشور خود را ترک کند یا به کشور خود باز گردد.


ماده 14


الف) هر کس حق دارد در برابر تعقیب ، شکنجه و آزار ، پناهگاهی جسنجو کند و در کشورهای دیگر پناه اختیار کند.


ب) در موردی که تعقیب واقعا مبتنی به جرم عمومی و غیر سیاسی و رفتارهایی مخالف با اصول و مقاصد ملل متحد باشد ، نمی توان از این حق استفاده نمود .


ماده 15


الف) هر کس حق دارد ، که دارای تابعیت باشد.


ب) احدی را تمی توان خود سرانه از تابعیت خود یا از حق تغییر تابعیت محروم کرد.


ماده 16


الف) هر زن و مرد بالغی حق دارند بدون هیچ محدودیت از نظر نژاد ، ملیت ، تابعیت یا مذهب با هم دیگر زناشویی و هنگام انحلال آن ، زن و شوهر در کلیه امور مربوط به ازدواج دارای حقوق مساوی می باشند.


ب) ازدواج باید با رضایت کامل و آزادانه زن ومرد واقع شود .


پ) خانواده رکن طبیعی و اساسی اجتماع است و حق دارد از حمایت جامعه و دولت بهره مند شود.


ماده 17


الف) هر شخص ، منفردا یا به طور اجتماعی حق مالکیت دارد .


ب) احدی را تمی توان خود سرانه از حق مالکیت محروم نمود .


ماده 18


هر کس حق دارد که از آزادی فکر ، وجدان و مذهب بهره مند شود .این حق متضمن آزادی تغییر مذهب یا عقیده و ایمان می باشد و نیز شامل تعلیمات مذهبی و اجرای مراسم دینی است . هرکس می تواند از این حقوق یا مجتمعاً به طور خصوصی یا به طور عمومی بر خوردار باشد.


ماده 19


هر کس حق آزادی عقیده وبیان دارد و حق مزبورشامل آن است که از داشتن عقاید خود بیم و اضطرابی نداشته باشد و در کسب اطلاعات و افکار و در اخذ و انتشار آن ، به تمام وسایل ممکن و بدون ملاحضات مرزی، آزاد باشد .


ماده 20


الف) هرکس حق دارد آزادانه مجامع و جمعیت های مسالمت آ میز تشکیل دهد.


ب) هیچ کس را تمی توان مجبور به شرکت در اجتماعی کرد.


ماده 21


الف) هر کس حق دارد که در اداره امور عمومی کشور خود ، خواه مستقیما و خواه با وساطت نمایندگانی که آزادانه انتخاب شده باشد شرکت جوید.


ب) هر کس حق دارد با تساوی شرایط ، به مشاغل عمومی کشور خود نایل آید.


پ) اساس و منشا قدرت حکومت ، اراده مردم است . این اراده باید به وسیله انتخاباتی ابراز گردد که از روی صداقت و به طور ادواری ، صورت پذیرد .انتخابات باید عمومی و با رعایت مساوات باشد و با رای مخفی یا طریقهای نظیر آن انجام گیرد که آزادی رای را تامین نماید .


ماده ۲۲


هر کس به عنوان عضو اجتماع ، حق امنیت اجتماعی دارد و مجاز است به وسیله مساعی ملی و همکاری بین المللی ، حقوق اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی خود را که لازمه مقام و نمو آزادانه شخصیت اوست با رعایت تشکیلات و منابع هر کشور به دست آورد.


ماده 23


الف) هر کس حق دارد کار کند، کار خود را آزادانه انتخاب نماید ، شرایط منصفانه و رضایت بخشی برای کار خواستار باشد و در مقابل بیکاری مورد حمایت قرار گیرد.


ب) همه حق دارند که بدون هیچ تبعیضی در مقابل کار مساوی ، اجرت مساوی دریافت نمايند.


پ) هر کس که کار میکند به مزد منصفانه و رضایت بخشی ذیحق می شود که زندگی او و خانواده اش را موافق شئون انسانی تامین کند و آن را در صورت لزوم با هر نوع وسایل دیگر حمایت اجتماعی، تکمیل نماید.


ت) هر کس حق دارد که برای دفاع از منافع خود با دیگران اتحادیه تشکیل دهد و در اتحادیه ها نیز شرکت کند.


ماده 24


هر کس حق استراحت و فراغت و تفریح دارد و به خصوص به محدودیت معقول ساعات کار و مرخصی های ادواری ، با اخذ حقوق، ذیحق می باشد.


ماده 25


الف) هرکس حق دارد که سطح زندگی او ، سلامتی و رفاه خود و خانواده اش را از حیث خوراک ومسکن ومراقبتهای طبی و خدمات لازم اجتماعی تامین کند و همچنین حق دارد که در مواقع بیکاری ، بیماری ، نقص اعضا ، بیوگی ، پیری یا در تمام موارد دیگری که به علل خارج از اراده انسان ، وسایل امرار معاش او از بین رفته باشد از شرایط آبرومندانه زندگی برخوردار شود.


ب) مادران وکودکان حق دارند که از کمک و مراقبت مخصوصی بهره مند شوند . کودکان چه براثر ازدواج و چه بدون ازدواج به دنیا آمده باشند ، حق دارند که همه از یک نوع حمایت اجتماعی برخوردار شوند.


ماده 26


الف) هر کس حق دارد که از آموزش و پرورش بهره مند شود . آموزش و پرورش لااقل تا حدودی که مربوط به تعلیمات ابتدایی و اساسی است باید مجانی باشد . آموزش ابتدایی اجباری است . آموزش حرفه ای باید عمومیت پیدا کند و آموزش عالی باید با شرایط تساوی کامل ، به روی همه باز باشد تا همه ، بنا به استعداد خود بتواند از آن بهره مند گردند.


ب) آموزش و پرورش باید به طوری هدایت شود که شخصیت انسانی هر کس را به حد اکمل رشد آن برساند و احترام حقوق و آزادی های بشری را تقویت کند . آموزش و پرورش باید حسن تفاهم ، گذشت و احترام عقاید مخالف و دوستی بین تمام ملل و جمعیت های نژادی یا مذهبی و همچنین توسعه فعالیت های ملل متحد را در راه حفظ صلح ، تسهیل نماید.


پ) پدر و مادر در انتخاب نوع آموزش و پرورش فرزندان خود نسبت به دیگران اولویت دارند.


ماده 27


الف) هر کس حق دارد در زندگی فرهنگی اجتماع شرکت کند ، از فنون و هنرها متمتع گردد و در پیشرفت علمی و فوائد آن سهیم باشد.


ب) هر کس حق دارد از حمایت منافع معنوی و مادی آثارعلمی ، فرهنگی یا هنری خود برخوردار شود.


ماده 28


هر کس حق دارد برقراری نظمی را بخواهد که از لحاظ اجتماع و بین المللی ، حقوق و آزادی هایی را که در این اعلامیه ذکر گردیده ، تامین کند و آنها را به مورد عمل بگذارد.


ماده 29


الف) هرکس در مقابل آن جامعه ای وظیفه دارد که رشد آزاد کامل شخصیت او را میسر سازد.


ب) هر کس در اجرای حقوق و استفاده از آزادی های خود ، فقط تابع محدودیت هایی است که به وسیله قانون ، منحصرا به منظور تامین شناسایی و مراعات حقوق و آزادی های دیگران و برای مقتضیات صحیح اخلاقی و نظم عمومی و رفاه همگانی ، در شرایط یک جامعه دموکراتیک وضع گردیده است.


پ) این حقوق و آزادی ها ، در هیچ موردی نمی تواند بر خلاف مقاصد و اصول ملل متحد اجرا گردد.


ماده 30


هیچ یک از مقررات اعلامیه حاضر نباید طوری تفسیر شود که متضمن حقی برای دولتی یا جمعیتی یا فردی باشد که به موجب آن بتواند هر یک از حقوق و آزادی های مندرج در اعلامیه را ازبین ببرد ویا در آن راه ، فعالیتی بنماید.



چند چیز در مورد کوروش کبیر

پاسارگاد اين پهنه گسترده و خرم را كوروش به سال ۵۵۰ پيش از ميلاد حضرت مسيح(ع) و پس از غلبه بر حكومت آستياگ، پادشاه ماد، به عنوان مركز حكومت تازه تأسيس خود برگزيد و فوراً آن را به جاى شوش، كه پايتخت پدر، جد و نياكانش بود، قرار داد. قبل از او شاخه اصلى از خاندان هخامنشى، پيش از انشعاب توسط داريوش كه كوروش به آن تعلق داشت، از جمله: هخامنش، چيش پيش، كبوجى يكم، كوروش يكم، كوروش دوم، كبوجى دوم در همين شهر شوش اريكه سلطنتى و حكومتى خود را بر پا ساختند. البته شوش مركز حكومتى بود كه قلمرو مرزهاى آن تنها منتهى و منحصر به پارس مى شد كه اجداد كوروش سوم (بزرگ) از ابتداى ورود به اين ديار و غلبه تدريجى بر حكومت هاى محلى و همجوار همانند عيلام و آشور در آن استقرار يافتند.

اما كورش كه سوداى بسط حكومت پارس را به تمامى نقاط ايران در سر مى پروراند، ضمن تغيير پايتخت از شوش به پاسارگاد آن خطه را بسيار سرسبز و آباد ساخت. كاخ ها و تأسيسات شهرى مهم و مدنى در آن ايجاد كرد و با عبور رود پلوار۱ علاوه بر سيراب كردن زمين هاى اين دشت، بر ميزان طراوت و خوشى آب و هوا و دلگشايى آن مى افزود.اين شهر تا روزگار داريوش سوم، آخرين سلطان هخامنشى، مورد احترام و تقديس و از شكوه و شهرت برخوردار بود به طورى كه هيچگاه از آن كاسته نشد.

وجود بناهاى عظيم، كاخ ها و سنگ هاى غول پيكر و مقاوم كه حتى امروزه نيز بسيار سالم و طبيعى بر جاى مانده، حكايت از اين دوران پرجلال و شوكت دارد. گل سرسبد اين آثار بر جاى مانده، آرامگاه كوروش است. از گذشته روايت كرده اند و امروزه نيز ديدگاه غالب اهالى اين منطقه بر آن است كه يكى از علل مهم عدم تخريب آن همين مسئله بوده كه در واقع مى پنداشتند اين مقبره به مادر سليمان نبى تعلق دارد.۲

عمده ترين بناهاى ساخته شده در پاسارگاد به وسيله كوروش عبارتند از:

۱- كاخ بارعام
۲- كاخ نشيمن
۳- كاخ دروازه، بر جرزى از آن نقش فرشته بالدار (انسان بالدار منتسب به كوروش) حك شده است
۴- دو تك بنا
۵- آثار يك پل و آب نما هاى يك گلگشت (تفريح گاه يا فردوس مختص كوروش)
۶- برج سنگى معروف به زندان.

شرح بناها:

۱- كاخ بارعام: همان گونه كه از نام اين قصر پيدا است، اختصاص به ديدار هاى شاه با فرستادگان كشور ها، مقامات داخلى و سرانجام تمامى مردمى داشته كه زير لواى حكومتى كوروش مى زيستند.وسعت آن بالغ بر ۲۴۷۲ مترمربع بوده و از بخش هاى مختلفى تشكيل شده است. يك تالار وسيع داراى هشت ستون در مركز و چهار ايوان در چهارسوى كاخ، از ستون هاى سنگى سپيد و مرمرنما كه تنها يكى از آنها به ارتفاع ۱۰/۱۳ متر برجاى مانده است. ستون هاى ايوان ها كوتاه تر و از سنگ سياه مقاوم ساخته شده است. اينگونه سنگ ها با توجه به جنس آنها معمولاً در برابر باد، باران، توفان، سيل و ساير عوامل طبيعى فرسايشى محكم بوده و تغيير شكل نمى دهد.

ارتفاع تالار بسيار بالاتر از ايوان جانبى بوده و پنجره هايى جهت نورگيرى در بالاى آن تدارك ديده اند. ايوان هاى جنوب شرقى و شمال غربى هر يك داراى ۱۶ ستون، ايوان جنوب غربى ۲۸ ستون و ايوان شمال شرقى ۴۸ ستون دارد. در اصلى اين كاخ به آب نماها و باغ بزرگ شاهى (فردوس) باز مى شده است. درگاه ايوان از سنگ سياه تزيين شده و نقوشى از جرز هاى اين كاخ (۳عدد) برجاى مانده كه داراى سنگ نبشته بوده اند. امروزه يكى از آن نقش برجسته ها بر جاى مانده است و آن جمله عمومى و مشترك بر تمام بناها از كوروش به سه زبان پارسى باستان، عيلامى و بابلى بر بالاى آن نوشته شده است: «منم كوروش پادشاه هخامنشى»

۲-كاخ نشيمن: اين كاخ ويژه جلوس و استراحتگاه پادشاه بوده است. مجموعه اين كاخ ۳۱۹۲ مترمربع وسعت داشته است. بخش هاى عمده آن عبارتند از: تالار مركزى به ۳۰ عدد ستون ( ۶ در ۵ رديف). زيرستون ها مكعبى شكل بوده و در ايوان جنوب شرقى سكويى براى نشستن ساخته بودند. ميان سكوهاى جنب تالار تخته سنگى قرار داده و در انتهاى جنوب غربى اين ايوان جرز (تخته سنگى) هنوز پابرجا است.ايوان شمال غربى دو رديف ستون دوازده تايى (۲۴ ستون) دارد و بر درگاه آن نقش كوروش كنده شده است.

۳-كاخ دروازه: وسعت اين ساختمان سلطنتى ۷۲۶ متر مربع و ارتفاع آن تقريباً ۱۶ متر است. پوشش زير ستون ها از كاهگل حفاظتى مقاوم به ابعاد ۲*۲ و از سنگ هاى سياه رنگ ساخته شده، تالار يا سرسراى كاخ داراى چهار درگاه بوده كه تنها درگاه شمال شرقى جرز كاخ (نقش بالدار) برجاى مانده است و مابقى تخريب شده. اين پيكره همراه با تاج مصرى آن از سه مخروط با قرص خورشيد در ميان دو شاخ و دو مار كبرى با لباسى عيلامى تزيين يافته است. بر بالاى پيكره نيز به خط ميخى و عيلامى اين جمله حك شده است: «ادم كوروش خشايثيه...». البته اين نوشته در فاصله سال هاى ۱۸۸۴-۱۸۸۰ ميلادى، بر اثر بى توجهى، و يا احتمالاً به وسيله كاوشگران غربى و نهايتاً توسط افراد سودجو و سارقين ميراث باستانى كشور شكسته و مفقود شده است.

۴- برج سنگى معروف به زندان: ساختمان مرتفع در منتهى اليه جنوب غربى شهر پاسارگاد كه متعلق به دوران آغازين سلسله هخامنشى است. اين عمارت چهارگوش و برج مانند حدود ۱۴ متر ارتفاع و قاعده بنا (پى) آن ۲۳/۷*۲۵/۷ مترمربع است. پلكانى داراى ۲۹ پله و از سمت جبهه شمال غربى به اتاقكى در بالاى سكوى هفت مترى هدايت مى شده است. شكل و اندازه اين بنا با ويژگى هاى ساختارى و معمارى كعبه زرتشت (در نقش رستم پارس واقع در چند كيلومترى پاسارگاد و نزديكى تخت جمشيد) ساخته شده است.۳ نماى بيرونى اين اثر از سنگ سفيد مرمرنما با تزئيناتى از سنگ سياه و به صورت پنجره كور است. اين بنا در دوران پادشاهى كمبوجيه فرزند كوروش (۵۲۹-۵۲۲ پيش از ميلاد) به زندان معروف بوده و در برخى روايات آرامگاه او و بعضى منابع نيز به عنوان آتشگاه و عده اى هم آن را يك مركز مهم نگهدارى اسناد دولتى (بايگانى= آجودانى) هخامنشيان دانسته اند.



جنگ های کوروش کبیر

کوروش کبیر، در زمان جوانی تصمیم میگیرد که قوم پارس را متحد کند تا بتواند علیه آستیاگ وارد جنگ شود. هارپاک که از درباریان و خویشاوندان آستیاگ بود، در این راه، کمک زیادی به کوروش کرد و در نهایت، آستیاگ پس از 35 سال پادشاهی، سرنگون میشود. ولی کوروش او را نکشت و نزد خود، نگاه داشت. کوروش تعدادی از مغان مادی را کشت، چون مخالف او بودند. او توانست اکباتان یا هگمتانه، پایتخت ماد را تصرف کند. کوروش در سال 555(پ.م)، دژ مادی را تسخیر کرد که تاریخ نگاران یونانی آنرا بنام پاسارگاد نوشته اند. نام دیگر پاسارگاد، مشهد مرغاب است. چون شهر پاسارگاد بر روی دشت مرغاب ساخته شده است. از نوآوریهای کوروش، چاپاخانه دولتی یا پست خانه و گردونه چهار اسبه (گونه ای گاری) است که در کناره های آن تیغه هایی فلزی برای نابود کردن سربازان دشمن، جاسازی شده بود.

مبارزه کوروش کبیر با پادشاه لیدیه

با تسخیر هگمتانه در سال 559(پ.م) پادشاهی کوروش آغاز شد. سپس کوروش با کروزوس، پادشاه کشور لیدیه، جنگید و او را شکست داد. او سرانجام توانست شهر ساد طلایی را تصرف نماید. با تسخیر لیدیه، کشورهای ایران و یونان، هم مرز شدند. چون کشور لیدیه در آسیای صغیر قرار داشت. کوروش، کروزوس را اسیر کرد و به همراه خود به ایران آورد و یک پارسی بنام پاکتیاس را مسئول اداره امور مالی و حفظ خزاین نمود. ولی پاکتیاس تصمیم گرفت با خزاینی که کوروش به او سپرده بود، لشکری فراهم آورد و پارسیها را شکست دهد. بنابراین، سر به شورش برداشت و شهر اراک را محاصره نمد. کوروش یک سردار مادی بنام مازارس را برای برقراری نظم و دستگیری پاکتیاس به سارد فرستاد که در نتیجه، پاکتیاس دستگیر شد و دوباره نظم به ساد بازگشت. بعد از این واقعه، کوروش مشغول رفع اغتشاش از فرنگیه و کاریه شد. هر دوی این کشورها در ناحیه آسیای صغیر قرار داشته اند.

حمله کوروش کبیر به ارمنستان

کوروش به فکر حمله به ارمنستان افتاد، چون پادشاه ارامنه به دولت ماد، خراج و مالیات پرداخت نمیکرد و قشون و سرباز به کمک مادها نمیفرستاد. بنابراین کوروش به بهانه شکار با چند سواره نظام، وارد قلمروی ارمنستان شد و به کیاکسار، حاکم مادها گفت که شما سپاهی را گرد آورید و در نزدیکی مرز ارمنستان نگه دارید تا من هرگاه موقعیت را مناسب تشخیص دادم، سپاه شما به ارمنستان بتازد. کیاکسار نیز چنین کرد و در نتیجه، کوروش به راحتی توانست ارمنستان را تصرف نماید. انگیزه جنگ کوروش با کلدانیها به علت حمله آنها به ارمنستان و دزدی و تاراجی بود که کلدانیها انجام میدادند. البته انجام این کار از سوی کلدانیها، به علت تنگدستی و نداشتن زمین کشاورزی مناسب بود. پس از درخواست صلح از طرف کلدانیها، کوروش یک تفاهم نامه صلح بین آنها و پادشاه ارمنستان به امضا رسانید. بر طبق آن، پادشاه ارمنستان پذیرفت که زمین کشاورزی مناسبی را به کلدانیها بدهد و در مقابل، آنها تعهد کردند که اجازه چرای دامهای ارمنی را در چراگاههای خود بدهند و دیگر دست از چپاول و دزدی اموال بردارند



زندگینامه کوروش بزرگ

بخش نخست

کوروش، بزرگ مرد تاریخ ایران زمین و از جمله نوادری که تاریخ جهان به خود دیده است . انسانی والا و ابرمردی بی همتا که می توان گفت نام ایران با وجود او ایران شد و از بنیانی که او بنا نهاد برای هزاران سال ملتی واحد از اقوام آریایی واقع در فلات ایران شکل گرفت که طی قرنها تمام تمدن ها و قدرتهای کوچک و بزرگ را تحت شعاع خود قرار داد و هویت ایرانی متشکل از مادهای آذربایجان و کردستان و پارسهای جنوب و پارتهای شرق ایران زمین که ملت واحد ایران را تشکیل دادند و تاریخ چندین هزار ساله خود را دوشادوش یکدیگر و در کنار یکدیگر رقم زدند به همراه هم از این خاک و هویت دفاع کردند و با افتخار ایرانی بودن خود را به جهانیان اعلام نمودند (قابل توجه دوستان پان عثمانیسم که حسین رضا زاده رستم ایران زمین که در زمان خود حتی در قبال میلیاردها میلیارد ثروت حاضر به از دست دادن هویت خود نشد) شما را نمی دانم اما من خود به شخصه اولین بار در کودکی با خواندن کتابی از کوروش بود که به مفهوم واقعی ایرانی بودن خود پی بردم و از شور و شعف در خود نبودم. براستی که نام شاهنشاه فقط لایق کوروش می باشد.به واقع تمام دنیای باستان وی را همواره همچون مردی فوق العاده و بی مانند نگریست. پارسی ها که وی آنها را از گمنامی به افتخار رسانید وی را پدر خواندند. یونانیها که وی آنها را در سواحل آسیای صغیر مقهور قدرت خویش ساخت با وجود نفرتی که غالبا به ایرانیها نشان می دادند در وی به چشم یک فرمانروای آرمانی نگریستند و یهود که وی آنها را جهت اجرای آیین و بنای معبد آزادی و کمک عطا کرد وی را همچون مسیح خویش تلقی کردند انچه که در مورد او جای تردید نمی گذارد اینستکه لیاقت نظامی و سیاسی فوق العاده در وجود وی با چنان انسانیت و مروتی در آمیخته بود که در تاریخ پادشاهان شرقی پدیده ای بکلی تازه بشمار می آمد.احوال اوبدون شک از بعضی جهات یاد آور فاتحانی چون اسکندر و ناپلئون نیز هست اما قیاس وی با آنها درست نیست چون هر چند وی نیز مانند انها سالها از گردونه جنگی خویش پایین نیامد اما جنگ و بوی خون او را بر خلاف دیگر فاتحان مست و مغرور نکرد بر خلاف آنها هر بار که حریفی از پای در می افکند مثل یک شهسوار جوانمرد دستش را دراز می کرد و حریف افتاده را از خاک بر می گرفت .رفتارش با کرزوس که او را از مرگ نجات داد و نبودید که حتی او را در کرمان حکومت نیز داد .احترام او به عقاید دینی عاقلانه ترین و زیرکانه ترین سیاستی بود که در چنان دنیایی به او اجازه داد تا اقوام مختلف متمدن و نیمه وحشی را بدون مشکلی در کنار هم اداره کند و آنها کنار هم بیاسایند و در سرزمین او ضعیفان در سایه اقتدارش در آرامش زندگی کنندو اقوام مخالف نیز بواسطه این جوانمردی هرگز در مقابل او تا پای جان ایستادگی نکنند . اینگونه بود که کوروش ؛کوروش شد .در تاریخ جهان سرداران و شاهان فاتح بسیاری ظهور کردند که جز نفرت و نام بد از خود بجا نگذاشتند اما چرا بعد از گذشت ۲۵۰۰ سال باید از طرف جامعه جهانی ۲۹ اکتبر به نام روز جهانی کوروش کبیر نامگذاری شود؟ چرا روز جهانی اسکندر و چنگیز یا هیتلر را نداریم! آری دوستان گرامی نیاکان ما اینچنین بودند و برگهای زرین تاریخ ایران زمین را رقم زدند ما نیز از همان خون و تباریم ودر همان خاکی زندگی می کنیم که آنها زندگی می کردند اما……. .

ایرانی باشید و پر غرور و پاینده باد ایران.

بخش دوم

منشور آزادی نوع بشر کوروش کبیر بی تردید جزء بزرگترین افتخارات آریاییها و سرزمین ایران می باشد چرا که روحیه خداجویی؛آزادگی و عدالت خواهی ایرانیان را در بیش از ۲۵۰۰سال پیش از زبان سردار بزرگ خویش به جهانیان اعلام می نماید .آن هم در زمانی که جنگ و خون ریزی وظلم واستثمار یکدیگردر میان اقوام وحشی و متمدن آنروز امری رایج و عادی بشمار می آمد و تمدن بشری هنوز مراحل تکامل خود را کامل طی نکرده بود و در اواخر عصر آهن بسر می برد و بیان گفتارهایی که بی تردید هنوز درهمین سرزمین ایران تازه و نو بشمار می آید و راه گشای بسیاری از مشکلات امروز ایران می باشد در۲۵قرن پیش جای شگفتی و تفکر بسیار دارد آیا می توان گفت نیاکان ما از دید فرهنگ وتمدن در آن زمان به جایگاهی رسیدن که امروز ما حسرت آنرا می خوریم و راه درازی را برای رسیدن به آن در پیش رو داریم؟احترام به عقاید دیگران ؛آزادی ادیان و حق انتخاب حکومت رادر جامعه امروز ایران می توان پیدا کرد؟ دادگاه های امروزمان که با رشوه و بی لیاقتی حکم بی دادگاه را پیدا کرده و کجاست کوروشی که داد مظلوم را از ظالم بگیرد.در۲۵۰۰سال پیش از زبان کوروش برده داری در شرایطی از میان جوامع ایرانی بر می افتد که حتی ۱۰۰۰سال بعد از آن در کتاب آخرین و کاملترین دین الهی شاهد قوانین متعددی راجع به آن هستیم!!!(من برای دین اسلام احترام بسیاری قائل هستم ولی هرگز این موضوع برایم روشن نشد) . دنیای استعمارگر امروز که با استثمار نوین خود ملل جهان سوم را به بی گاری می گیرد اگرکوروشی مقتدر را در برابر خود می دید دیگر شاهد فقر و گرسنگی در جهان بودیم. ابرقدرت امروز جهان مانند لات بی سرو پا و قمه کشی می ماند که هر کسی را که بخواهد در هر کجای دنیا مورد زور و ستم قرار می دهد و انتقام بی لیاقتی خود را ازخون دیگر ملل می گیرد .و هر کسی که با او نباشد و حتی در برابر خواسته هایش سکوت کند دشمن خود می شمارد غافل از اینکه هر قدرتی را پایانی است .منشور آزادی کوروش نشان کاملی است از شایستگی و لیاقت نژاد ایرانی. این متن یک سال پیش به عنوان اولین متن در این وبلاگ نوشته شد و ارزش بسیار دارد تا یکبار دیگر خوانده شود تا فراموش نکنیم ایران سزاوار آنست که سرفراز بماند.

(( اینک که به یاری مزدا تاج سلطنت ایران و بابل و کشورهای جهات اربعه را به سرگذاشته ام اعلام می کنم که تا روزی که زنده هستم و مزدا توفیق سلطنت را به من می دهد دین و آئین و رسوم ملتهائی که من پادشاه آنها هستم محترم خواهم شمرد و نخواهم گذاشت که حکام و زیر دستان من دین و آئین و رسوم ملتهائی که من پادشاه آنها هستم یا ملتهای دیگر را مورد تحقیر قرار بدهند یا به آنها توهین نمایند.

من از امروز که تاج سلطنت را به سر نهاده ام تا روزی که زنده هستم و مزدا توفیق سلطنت را به من می دهد هرگز سلطنت خود را بر هیچ ملتی تحمیل نخواهم کرد و هر ملت آزاد است که مرا به سلطنت خود قبول کند یا ننماید و هرگاه نخواهد مرا پادشاه خود بداند من برای سلطنت آن ملت مبادرت به جنگ نخواهم کرد.

من تا روزی که پادشاه ایران هستم نخواهم گذاشت کسی به دیگری ظلم کند و اگر شخصی مظلوم واقع شد من حق وی را از ظالم خواهم گرفت وبه او خواهم داد و ستمگر را مجازات خواهم کرد.

من تا روزی که پادشاه هستم نخواهم گذاشت مال غیر منقول یا منقول دیگری را به زور یا به نحو دیگر بدون پرداخت بهای آن و جلب رضایت صاحب مال تصرف نماید و من تا روزی که زنده هستم نخواهم گذاشت که شخصی دیگری را به بیگاری بگیرد و بدون پرداخت مزد وی را به کار وا دارد.

من امروز اعلام می کنم که هر کسی آزاد است که هر دینی را که میل دارد بپرستد و در هر نقطه کخ میل دارد سکونت کند مشروط بر اینکه در آنجا حق کسی را غصب ننماید و هر شغل را که میل دارد پیش بگیرد و مال خود را به هر نحو که مایل است به مصرف برساند مشروط بر اینکه لطمه به حقوق دیگران نزند.

من اعلام می کنم که هر کس مسئول اعمال خود می باشد و هیچ کس را نباید به مناسبت تقصیری که یکی از خویشاوندانش کرده مجازات کرد و مجازات برادر گناهکار و بر عکس به کای ممنوع است و اگر یک فرد از خانواده یا طایفه ای مرتکب تقصیر می شود فقط مقصر باید مجازات گردد نه دیگران.

من تا روزی که به یاری مزدا زنده هستم و سلطنت می کنم نخواهم گذاشت که مردان و زنان به عنوان غلام و کنیز بفروشند و حکام و زیر دستان من مکلف هستند که در حوزه حکومت و ماموریت خود مانع از فروش و خرید مردان و زنان بعنوان غلام و کنیز بشوند و رسم بردگی باید به کلی از جهان برافتد.

از مزدا خواهانم که مرا در راه اجرای تعهداتی که نسبت به ملتهای ایران و بابل و ملتهای ممالک اربعه بر عهده گرفته ام موفق گرداند.))

بخش سوم

شرح مختصری از پرافتخارترین دوران تاریخ ایران با وجود دوستان خردمندو اساتید گرامی که خود بهتر از هر کسی بر آن واقف هستند هر چند نمی تواند بیانگر شکوه و عظمت آن روزگاران باشد اما یاد آوری آن نیز خالی از لطف نیست و اینکه تاریخ چگونه از کوروش یاد می کند و چگونه دوران فر و شکوه ایران زمین را به تصویر می کشد مطمئنا به هزاران دیوان و دفتر نیاز دارد که هر چه از آن گفته شود باز هم کم است نه آنکه کافی نباشد بلکه دوستاران و عاشقان این کهن بوم و بر را سیراب نخواهد کرد .

(( روزی که بیانیه کوروش بر روی استوانه معروف او در بابل در معرض مطالعه و تماشای مردم گونان قرار گرفت آریاییهای ایرانی همراه قوم پارس قدم بر صحنه حوادث جهانی نهادند قوم پارس که فاتح جدید بابل از میان آنها بر خاسته بود و بعدها اخلاف و خویشان او غالبا دوست داشتند خود را به آن قوم منصوب کنند با آنکه چندین فرمانروای دیگر از همین خاندان قبل از کوروش در میان آنها سلطنت کرده بودند فقط از عهد کوروش بود که توانست در عرصه رقابتهای بین المللی عصر خود را برای بنیان نهادن یک امپراطوری بزرگ جهانی شایسته نشان دهد .پدران کوروش از چند نسل قبل از او در انشان پادشاه بودند و در زمان حکومت مادها نیز از آنها تبعیت می کردند و پدرش که کمبوجیه نامیده می شد نیز خویشتن را دست نشانده آستیاگ می یافت . کوروش هم که بر حسب بیشتر روایات دختر زاده آستیاگ بود وقتی در انشان به سلطنت نشست خیلی زود ضعف و انحطاط دولت آستیاگ را دریافت و همین نکته او را به فکر توسعه قدرت و خیال کسب استقلال انداخت.آستیاگ سالها پیش کوشیده بود این دختر زاده خود را در هنگامی که هنوز کودک بود به دست وزیر خود هارپاگوس هلاک کند و چون هارپاگوس دست به خون کودک نیالوده بود شاه برای مجازات او داده بود فرزند هارپاگوس را بکشند و غذائی را که از گوشت سر و دست او ساخته بودند بزور به این پدر بدبخت خورانیده بودند (وقتی می گویم بیانیه اعلامیه حقوق بشر در چنان دورانی باعث شگفتی بسیار است بی جهت نیست). با اینهمه هارپاگوس خشم خود را فرو خورده بود و برای بدست آوردن فرصت انتقام در خدمت آستیاگ باقی مانده بود از این رو وقتی شاه سالها بعد در طغیان کوروش هارپاگوس را بدفع او فرستاد او در خیانت به آستیاگ هیچ تردیدی به خود راه نداد و با سپاه خویش به کوروش پیوست .حتی لشگری که خود آستیاگ جهت دفع او آورد در نزدیک محل پاسارگاد بر پادشاه خود شوریدند و او را به کوروش تسلیم کردند و این نشان می دهد که جنگجویان ماد کوروش را بیگانه و جدا از خود نمی دانستند خصوصا که ماندانا مادر کوروش نیز از خاندان ماد بود و این را نیز می توان از مورخان یونانی که گه گاه از طوایف و شاهان پارسی نیز همچنان به عنوان طوایف و شاهان ماد یاد کرده اند دریافت. یکبار به یکی از دوستان پان عثمانیسم دوستانه پیشنهاد برگزاری همایشی برای کوروش را جهت اتحاد و ارتباط بیشتر را نمودم اما این این اشخاص که تقریبا خود را از هر گونه هویت و خاستگاه ایرانی بودن مبرا می دانند بدون هیچگونه تردیدی گفتند کوروش به ما ربطی ندارد!!!هر چند بعد از گذشت هزاران سال دیگر پارس وماد بودن برای ایرانیان معنایی ندارد اما همین نشان می دهد که از همان ابتدا نیز هرگز جنگ و دشمنی بین اقوام اصیل ایرانی روی نداده و همه ایرانیان در کنار هم و با یاری هم تاریخ خود را بر صفحه روزگار نوشتند و اگر شاهنشاه ایرانی به پیروزی و قدرت فراوان دست یافت بخاطر سواره نظام ماد و پیاده نظام پارس بود که هر دو در زمان خود بهترین بودند و بدین ترتیب قویترین ارتش جهان آنروز را در کنار یکدیگر ساختند .در هر حال شکست آستیاگ نه تنها پادشاه لیدیه را که خواهرش در نکاح آستیاگ بود ناراضی کرد بلکه بابل و مصر را نیز نگران ساخت و اتحاد این سه قدرت برتر آن زمان را در برابر ایرانیان را اجتناب ناپذیر نمود لازم به گفتن است که در آن هنگام هنوز یونانیها قدرتی محسوب نمی شدند و هنگامی که در جنگ کوروش با ایونیها آنها از اسپارت کمک خواستند یک فرستاده آنها نزد شاهنشاه باریافت و با ساده دلی به کوروش اخطار نمود که اگر از مداخله در سرنوشت ایونی ها دست بر ندارد باید منتظر عکس العمل اسپارت باشد شاهنشاه نیز بر حسب اخلاق جوانمردانه خود از فرستاده اسپارت بخاطر این اخطار مشفقانه تشکر کرد اما در عین حال به خنده گفت اگر عمرش کفاف دهد کاری خواهد کرد که اسپارت بجای دلسوزی بر احوال ایونی ها بر سرنوشت خود گریه کند ونیز افزوده بود که من از کسانی که در میدانهای شهر خویش گرد هم می آیند تا بقید سوگند دروغ یکدیگر رافریب دهند بیمی به دل راه نمی دهم )) براستی که فرق بسیار نیاکانمان را با وضع موجود در میادین بازارها و مجلس امروز ایران مقایسه کنید که جزء دروغ و کلاهبرداری هنری یافت نمی شود .

خداوند این کشور را از دشمن خشکسالی و دروغ محفوظ دارد کتیبه داریوش در تخت جمشید

بخش چهارم

(( تا به آنجا رسیدیم که دشمنان ایران سعی کردند تا با اتحاد با یکدیگر در برابر کوروش ایستادگی نمایند( زهی خیال باطل)در لیدیه کرزوس کوشید تا از راه اتحاد با مصریها و بابلیها و یونانیان وضع خود را در مقابل تهدید تازه استوار نماید او با آگاهی از سقوط آستیاگ اولین هدف خود را بازپسگیری زمینهای مجاور مرز خویش یافت که ماد در پی جنگهای طولانی بدست آورده بود از این رو از رود هالیس گذشت و قبل از آنکه کمک متحدشان برسد کاپادوکیه را در آن سوی رود تسخیر کرد اما چون اثری از کمک آنها نرسید دوباره به سارد بازگشت و بانتظار ماند .اما در این اوقات یک پناهنده سیاسی بدربار کوروش آمد و نقشه کرزوس و اتحاد او را فاش کرد شاهنشاه نیز با هوشیاری و بر خلاف انتظار کرزوس قبل از آنکه متحدین فرصت یابند قوای خود را تجهیز نمایند و با وجود اینکه نبودید پادشاه بابل ممکن بود به سپاه وی چشم زخمی وارد سازد از راه بین النهرین راه شمال را در پیش گرفت و از دجله نیز گذشت و در بین راه حران ومعبد سین خدای محبوب بابلیها را به تصرف در آورد و به سوی کیلکیه رفت و کاپادوکیه و ارمنستان را نیز به قلمرو خود افزود و در پتریا در شرق رود هالیس در برابر سپاه کرزوس قرار گرفت پیشنهاد کوروش آن بود که لیدیه نیز به عنوان یک ساتراپ شود تا هم کرزوس جان خود را حفظ کند و هم حکومت خود را اما او با تحقیر و خشونت آن را رد کرد ولی چون در برابر کوروش نیز امید چندانی به پیروزی نداشت شبانه از برابر ایرانیان عقب نشینی کرد و در سر راه همه چیز را به آتش کشید و به سارد بازگشت و به انتظار کمک متحدشان نشست و حتی سربازانش را بگمان آنکه شروع سرما کوروش را از تعقیب وی منصرف می سازد مرخص کرد اما کوروش نیز با ذکاوت و دور اندیشی چون نمی خواست به حریف برای تجدید قوا فرصت دهد و هم با سرمای آن حدود که داشت نزدیک می شد گرفتار سازد بدنبال او راه سارد را در پیش گرفت . سپاه کرزوس و کوروش در جلگه ای نزدیک سارد به نبرد بر خواستند که خواندن جزئیات این نبرد و تدابیری که دو حریف برای مغلوب ساختند یکدیگر در پیش گرفتند بسیار جالب است اما به شرحی طولانی نیاز دارد در هر صورت این نبرد سر انجام با پیروزی ایرانیان پایان یافت و و پادشاه لیدیه در پایتخت خود سارد به محاصره افتاد و همچنان به امید کمک بابلیها و اسپارتیها چشم دوخت ولی این محاصره تنها دو هفته به طول کشید و سارد سقوط کرد و کرزوس به دست کوروش افتاد و با توجه به سیرت و اخلاق کوروش و آنچه از وی انتظار می رفت نه تنها حریف خود را نکشت بلکه در حق وی محبت هم نمود و در داخل ایران و نزدیکیه همدان ایالت بارنه را با دستگاهی شاهانه به او بخشید . با فرجام کار ثروتمندترین پادشاه آنروز جهان افسانه خاندان سلطنتی گوگس نیز که ظهورشان با افسانه ها آمیخته بود با سقوط نواده شان کرزوس خاتمه یافت و در تابعیت ایرانیان به پایان رسید ))

بخش پایانی

بعد از فتح آسیای صغیر برای کوروش نوبت رسیدگی به حساب بابل و نبودید رسیده بود اما در داخل ایران هنوز مسایلی بود که حل و تصفیه فوری تری را ایجاب می کرد در واقع درا ین زمان هم نواحی شرقی قلمرو ماد مثل گرگان هنوز تحت نظارت سردار پارسی در نیامده بود و همچنین آنسوتر وجود طوایف نیمه وحشی و مهاجم ممکن بود امنیت قلمرو داخلی کوروش را به خطر اندازد از این رو کوروش حمله به بابل را عمدتا به تاخیر انداخت و نزدیک پنج شش سالی اوقات خود را صرف سرکوب کردن طوایف و اقوام نواحی شرق کشور کرد و قبل از وی نیز پادشاهان ماد در هنگام لشگر کشی به غرب از جانب شرق لطمه خورده بودند و شاهنشاه نمی خواست تجربه آنها را تکرار کند در هر حال این لشگرکشی ها نه تنها مرز ایران را خیلی بیشتر از آنچه برای ماد حاصل شده بود توسعه داد بلکه ثروت بسیاری را نیز برای کوروش و ایرانیان به همراه آورد .اما این امپراطوری وسیع که با جنگ بی انقطاع به وجود آمده بود برای دوام و بقای خود نیاز به جنگ داشت و کوروش در استراحتگاه خود در همدان نمی توانست فراموش کند که بابل هنوز تسخیر ناشده مانده بود و نبودید پادشاه آن هنوز به خاطر اتحاد ی که بر ضد وی با کرزوس کرده بود حسابی پس نداده بود.بالاخره وقتی مسیح یهود که برای آنها حکم پادشاه خدایی را داشت برای فتح بابل حرکت کرد تقریبا اعتماد داشت که با پیروزی به بابل وارد خواهد شد.در مقابله با شاهنشاه که به سرعت شهرهای قلمرو نبودید را یکی پس از دیگری فتح می کرد و بسوی بابل پیش می آمد پادشاه کاهن تنها کاری که انجام داد آن بود که خدایان شهر را از صدمه سپاه مهاجم حفظ کند و آنها را به هر قیمتی هست به خارج از شهر منتقل سازد گویی در رویاهای دینی خود می پنداشت که او فقط وظیفه دارد خدایان خویش را حفظ کند و حفظ مردم و شهرها به عهده خودشان است!بدون شک برای رسیدن به بابل یک مانع عمده رود دجله بود اما کوروش برای رفع این مشکل بود مسیر این رود را وقتی آب آن به نسبت کم بود از سر راه برگردانند خود سختکوشی و اراده نیاکانمان را قضاوت کنید و عد با حمله به شهر اوپیس و تسخیر آن ارتباط آن را با پایتخت به کلی قطع کرد و سرانجام یک سردار ایلامی کوروش به نام گبریاس توانست لشگر نبودید را در محلی به نام سیپ پار به سختی مقلوب کند و بدون مانعی وارد بابل شود و نبودید که نتوانست به موقع خود را نجات دهد ناچار با ورود ایرانیان تسلیم و اسیر شد .کوروش در این پایتخت عظیم اقوام سامی سرانجام قدرت نوخاسته آریایی را بر تخت نشاند و در معبد مردوک تاج سلطنت بابل را بر سر نهاد (تقریبا ۲۳ مهر ماه)و تمام اقوام تابع بابل از چادرنشینان عرب تا شهرنشینان سوریه و فلسطین در برابر شاهنشاه سر تعظیم فرود آوردند و نبودید نیز به کرمان فرستاده شد و تا پایان عمر در آنجا با دستگاه حکومت همچنان باقی ماند از اطلاعات باقی مانده حکایت از آن دارد که فاتح پارسی در شهر با شوق و علاقه مردم پذیره شد و نسبت به طیقات مردم محبت و حسن سلوک کم مانندی ارائه داد معابدو شهر را از هرگونه تاراجی که رسم سپاهیان فاتح بود حفظ کرد و آزادی که او به قوم یهود اعطا کرد چنان بود که تا امروز نام او را در میان این قوم جاودانه ساخته شاید عمر وی کفاف آن را نداد که درسی مشابه با آنچه به بابل داد به مصر هم بیاموزد اما سالهای بعد توسط دیگر سرداران پارسی مرزهای شاهنشاهی ایران هر سه قاره آسیا و اروپا و آفریقا را درنوردید و از بنیانی که او برنهاد کشوری برپاخاست که بیش از نیمی از تاریخ خود را ابرقدرت جهان بود.درباره فرجام کوروش نیز باید گفت این سرباز وطن در جنگ با اقوام وحشی شرقی و دفاع از سرزمین خویش جان خود را فدا نمود و پیکرش در پاسارگاد به خاک سپرده شد و تا امروز نیز جاودانه باقی مانده حتی او در وصیت به فرزندان خود آنها را از ساخت مقبره ای مانند فراعنه برحذر می دارد و آرامگاهی ساده را بر هر چیزی ترجیح می دهد.تمام زندگی بی نظیر خود را در لوحی کوتاه روی مقبره خویش اینگونه بیان می کند:

“ادم کوروش خشایثیه هخامنشیه” – منم کوروش شاه هخامنشی

روانش شاد و راهش پر رهرو باد. پاینده ایران



۱۰۰ سخن ناب از کوروش بزرگ

کوروش بزرگ؛ نخستین پادشاه و بنیان گذار شاهنشاهی هخامنشی بود. کوروش به مدت سی سال، از سال ۵۲۹ تا ۵۵۹ پیش از میلاد، بر ایران فرمانروایی کرد.

دربارهٔ کوروش تمام مورخان توافق دارند که شاهی بود با عزم، خردمند و مهربان که در موارد مشکل به عقل بیش از قوه متوسل می‌شد و برخلاف پادشاهان آشور و بابل، با مردم مغلوب رئوف و مهربان بود. جنگ و بوی خون او را برخلاف فاتحان دیگر مغرور نکرد و رفتار او با پادشاهان مغلوب لیدیه و بابل سیاست تسامح او را بخوبی نشان می‌دهد.

به واقع کوروش، بزرگ مرد تاریخ ایران زمین و از جمله نوادری بود که تاریخ جهان به خود دیده است . انسانی والا و ابرمردی بی همتا که می توان گفت نام ایران با وجود او ایران شد و از بنیانی که او بنا نهاد برای هزاران سال ملتی واحد از اقوام آریایی واقع در فلات ایران شکل گرفت که طی قرنها تمام تمدن ها و قدرتهای کوچک و بزرگ را تحت شعاع خود قرار داد و هویت ایرانی متشکل از مادهای آذربایجان و کردستان و پارسهای جنوب و پارتهای شرق ایران زمین که ملت واحد ایران را تشکیل دادند و تاریخ چندین هزار ساله خود را دوشادوش یکدیگر و در کنار یکدیگر رقم زدند به همراه هم از این خاک و هویت دفاع کردند و با افتخار ایرانی بودن خود را به جهانیان اعلام نمودند

درباره فرجام کوروش نیز باید گفت این سرباز وطن در جنگ با اقوام وحشی شرقی و دفاع از سرزمین خویش جان خود را فدا نمود و پیکرش در پاسارگاد به خاک سپرده شد و تا امروز نیز جاودانه باقی مانده است

در ذیل میتوانید برخی از سخنان ارزشمند کوروش بزرگ را مطالعه نمایید :


۱ ) ای پسر من نیکو کار باش نه بدکار زیرا زندگانی انسان جاودان نیست و هیچ چیز از کردار نیک لازمتر نمی باشد

۲ ) ای پسر من بشنو تو را می گویم که بهترین بخشش ها تعلیم و تعلم است زیرا مال و مکنت زوال پذیرد و چهار پایان بمیرند ولی دانش و تربیت باقی ماند

۳ ) دختر شرمگین را دوست بدار و او را به مرد هوشیار و دانایی به عروسی ده زیرا مرد دانا و هوشیار مانند زمین نیکی است که چون تخم در آن بکارند حاصل نیک و فراوان از آن به عمل آید

۴ ) با زن فرزانه و شرمگین عروسی کن و او را دوست بدار وخود برای خود زن انتخاب کن وزن دیگری را فریب مده تا روانت گناه کار نگردد

۵ ) مردی را به دامادی خود برگزین که نیکخو, درست و دانا باشد, اگر بسیار مسکین است بسیار عیب نیست مال و مکنت از یزدان برسد

۶ ) چون خوشی رسد بسیار خشنود و غره مشو و چون سختی رسد غمگین و افسرده مباش زیرا هر خوشی یک ناخوشی و هر نیکی یک بدی در پی دارد

۷ ) از پست فطرت و بداصل قرض مگیر و وام مده زیرا تنزیل زیاد باید داد و همواره بر در خانه تو بایستد و کسان بگمارد و این برای تو زیان بزرگی است

۸ ) به مال و مکنت کسی چشم مینداز زیرا مال و خوشی جهان مانند مرغی است که از این درخت به آن درخت نشیند و به هیچ شاخی نماند

۹ ) دست از دزدی و کاهلی و هوا و هوس نفسانی بدار زیرا هر کس که نیکی کند پاداش نیکی یابد و هر که بدکار گشت به سزای سخت خواهد رسید

۱۰ ) نسبت به پدر و مادر خود فرمانبردار باش زیرا مرد تا پدر و مادرش زنده اند مانند شیری است که آسوده در بیشه غنوده و از هیچ کس بیم ندارد

۱۱ ) به رئیس و سردار خود گستاخ مباش و در خدمت استوار بایست, آچه بر خود نیک ندانی به دیگران نیز نیک نشمار با دوستان به یگانگی برخورد کن

۱۲ ) اگر تو را فرزندی است به مدرسه بفرست و به تحصیل علم بگمار زیرا علم ودانش چشم روشن است

۱۳ ) عصبانی مباش زیرا مرد عصبانی مانند آتش است که در بیشه برافروزد و تر و خشک را با هم بسوزاند

۱۴ ) دشمن کهنه را دوست نو مساز زیرا دشمن کهنه مانند مار سیاه است که بعد از صد سال انتقام را فراموش نکند

۱۵ ) مغرور و خودپسند مباش زیرا انسان مغرور چون مشک پر باد است و اگر باد آن خالی شود چیزی باقی نماند

۱۶ ) آنچه را که گذشته است فراموش کن و به آنچه که نرسیده رنج و اندوه مبر

۱۷ ) در مجالس در صدر منشین تا تو را از آنجا بلند نکنند و به جای پایین تری بنشانند

۱۸ ) سخن بموقع بگو زیرا بساتکلم بهتر از خاموشی و بسا خاموشی بهتر از تکلم است

۱۹ ) ای پسر من تو را می گویم بهترین چیزها برای سخاوت تعلیم و تربیت مردم است

۲۰ ) از هر خوراک مخور و زود به زود به مجلس عیش بزرگان مرو که پسندیده نیست

۲۱ ) ای پسر من تو را می گویم بهترین چیزها برای سخاوت تعلیم و تربیت مردم است

۲۲ ) همیشه و همه جا به خدا توکل کن و دوستی با کسی کن که بیشتر به تو سود رساند

۲۳ ) زن و فرزند خود را از تحصیل علم باز مدار تا غم و اندوه به تو نرسد و پشیمان نشوی

۲۴ ) اگر در پی مال و مکنتی اول آب و زمین بخر زیرا اگر ثمر ندهد اصل آن باقی است

۲۵ ) حضور دانشمندان را گرامی دار و از ایشان سئوال کن و جواب بشنو

۲۶ ) با مردی که پدر و مادر از او ناخشنودند همکار مباش تا گناهکار نباشی

۲۷ ) از هر کس که با تو کینه ورزد و خشم گیرد کناره جوی

۲۸ ) با مرد پاک نظر, کارآگاه, هوشیار و نیکخو مشورت کن

۲۹ ) در جنگ اگر مسئولیتی به عهده تست بسیار مواظب باش

۳۰ ) به فرمان یزدان و امشاسپندان گوش کن و رفتار نما

۳۱ ) مرد فقیر و بینوا را تمسخر مکن شاید تو نیز روزی بینوا شوی

۳۲ ) مرد پارسا در آسایش ماند و بدکار همیشه گرفتار اندوه است

۳۳ ) اگر چه افسون مار خوب بدانی ولی دست به مار نزن تا تو را نگزد

۳۴ ) اگر چه شناوری به خوبی دانی ولی زیاد در آب مرو تا غرق نشوی

۳۵ ) با هیچ کس و به هیچ آیین پیمان شکنی نکن که آسیب به تو نرسد

۳۶ ) فرومایه را اعتنا مکن و شخص محترم را در پایه اش پاداش رسان

۳۷ ) مردم دارای همان خویی هستند که از زمان شیر خوارگی خود کسب نموده اند

۳۸ ) سحر خیز باش تا کار خود را به نیکی به انجام برسانی

۳۹ ) دوست کهنه را گرامی دار و در دوستی او استوار بایست

۴۰ ) یزدان را ستایش کن و دل را شاد ساز تا یزدان نیکی تو را بیافزاید

۴۱ ) حکمرانان را نفرین مکن زیرا آنان پاسباتات مردم هستند

۴۲ ) هیچ فرازی بدون نشیب و هیچ نشیبی بدون فراز نیست

۴۳ ) مال کسی را تاراج مکن و به مال خود میامیز

۴۴ ) برای نام خود از کسب و کار احتراز مکن

۴۵ ) هر چه شنوی به عجله و بیهوده مگوی

۴۶ ) هر کس که برای دیگران چاه کند در آن افتد

۴۷ ) تا حدی که می توانی از مال خود داد و دهش نما

۴۸ ) کسی را فریب مده تا دردمند نشوی

۴۹ ) پیشوای نیک را گرامی دار و سخنش بپذیر

۵۰ ) جز از خویشان و دوستان چیزی از کسی وام مگیر

۵۱ ) نه به راست نه به دروغ هرگز سوگند مخور

۵۲ ) چو خواهی عروسی کنی اول مال فراهم کن

۵۳ ) از نیک کرداری خود غره مشو و رجز مخوان

۵۴ ) به رئیسها و پادشاهان خیانت مکن

۵۵ ) از مرد بزرگ و نیک سخن بپرس

۵۶ ) با دزدان معامله مکن و آنها را گرفتار نما

۵۷ ) از دوزخ یاد آور و کسان را به انصاف مجازات کن

۵۸ ) از هر کس و هر چیز مطمئن مباش

۵۹ ) فرمان خوب ده تا بهره خوب یابی

۶۰ ) بیگناه باش تا بیم نداشته باشی

۶۱ ) سپاس دار باش تا لایق نیکی باشی

۶۲ ) با مردم یگانه باش تا محترم و مشهور شوی

۶۳ ) راستگو باش تا استقامت داشته باشی

۶۴ ) متواضع باش تا دوست بسیار داشته باشی

۶۵ ) دوست بسیار داشته باش تا معروف باشی

۶۶ ) معروف باش تا زندگانی به نیکی گذرانی

۶۷ ) دوستدار دین باش تا زندگی به نیکی گذرانی

۶۸ ) مطابق وجدان خود رفتار کن که بهشتی شوی

۶۹ ) سخی و جوانمرد باش تا پاک و راست گردی

۷۰ ) با مرد قدر نشناس و ناسپاس معاشرت مکن

۷۱ ) روح خود را با خشم وکین آلوده مساز

۷۲ ) در حفظ دین بکوش زیرا سعادت روحانی از آن برسد

۷۳ ) در هر گفتار و کار تواضع و ادب را فراموش مکن

۷۴ ) هرگز ترشرو و بدخو مباش

۷۵ ) در انجمن نزد مرد نادان منشین که تو را نادان نشمارند

۷۶ ) دختر خود را به شوهر هوشیار و دانا ده

۷۷ ) اگر خواهی از کسی دشنام نشنوی کسی را دشنام مده

۷۸ ) خود را به بندگی کسی مسپار

۷۹ ) همیشه روح خود را به یاد دار

۸۰ ) قبل از جواب دادن تفکر کن

۸۱ ) هیچ کس را تمسخر مکن

۸۲ ) با مرد بدکار هم راز مشو

۸۳ ) با مرد خشمگین همراه مشو

۸۴ ) با فرومایه مشورت مکن

۸۵ ) با مست هم خوراک مشو

۸۶ ) مرد بدچشم را به معاونت خود قبول مکن

۸۷ ) مال خود را به مرد حسود نشان نده

۸۸ ) از پادشاهان فرمان ناحق مخواه

۸۹ ) از مرد سخن چین و دروغگو سخن مشنو

۹۰ ) در مجازات مردم کینه مورز

۹۱ ) در معبر عام مجادله نکن

۹۲ ) با مرد بسیار متول هم خوراک مشو

۹۳ ) مرد راستگو را برای پیغام بفرست

۹۴ ) برای جاه و مقام مجادله مکن

۹۵ ) از مدد قوی, متمول و کینه ورز دور باش

۹۶ ) با مرد ادیب دشمن مباش

۹۷ ) با مرد نادان راز مگوی

۹۸ ) به هیچ کس دروغ مگو

۹۹ ) از بی شرم مال مگیر

۱۰۰ ) به نزد بدکار چیزی گرو مگذار



وصیت نامه کوروش کبیر



وصیت نامه:

فرزندان من، دوستان من! من اکنون به پایان زندگی نزدیک گشته‌ام. من آن را با نشانه‌های آشکار دریافته‌ام. وقتی درگذشتم مرا خوشبخت بپندارید و کام من این است که این احساس در کردار و رفتار شما نمایانگر باشد، زیرا من به هنگام کودکی، جوانی و پیری بخت‌یار بوده‌ام. همیشه نیروی من افزون گشته است، آن چنان که هم امروز نیز احساس نمی‌کنم که از هنگام جوانی ناتوان‌ترم. من دوستان را به خاطر نیکویی‌های خود خوشبخت و دشمنانم را فرمان‌بردار خویش دیده‌ام. زادگاه من بخش کوچکی از آسیا بود. من آنرا اکنون سربلند و بلندپایه باز می‌گذارم. اما از آنجا که از شکست در هراس بودم، خود را از خودپسندی و غرور بر حذر داشتم. حتی در پیروزی های بزرگ خود، پا از اعتدال بیرون ننهادم. در این هنگام که به سرای دیگر می‌گذرم، شما و میهنم را خوشبخت می‌بینم و از این رو می‌خواهم که آیندگان مرا مردی خوشبخت بدانند. مرگ چیزی است شبیه به خواب. در مرگ است که روح انسان به ابدیت می پیوندد و چون از قید و علایق آزاد می گردد به آتیه تسلط پیدا می کند و همیشه ناظر اعمال ما خواهد بود پس اگر چنین بود که من اندیشیدم به آنچه که گفتم عمل کنید و بدانید که من همیشه ناظر شما خواهم بود، اما اگر این چنین نبود آنگاه ازخدای بزرگ بترسید که در بقای او هیچ تردیدی نیست و پیوسته شاهد و ناظر اعمال ماست. باید آشکارا جانشین خود را اعلام کنم تا پس از من پریشانی و نابسامانی روی ندهد. من شما هر دو فرزندانم را یکسان دوست می‌دارم ولی فرزند بزرگترم که آزموده‌تر است کشور را سامان خواهد داد. فرزندانم! من شما را از کودکی چنان پرورده‌ام که پیران را آزرم دارید و کوشش کنید تا جوان‌تران از شما آزرم بدارند. تو کمبوجیه، مپندار که عصای زرین پادشاهی، تخت و تاجت را نگاه خواهد داشت. دوستان یک رنگ برای پادشاه عصای مطمئن‌تری هستند. همواره حامی کیش یزدان پرستی باش، اما هیچ قومی را مجبور نکن که از کیش تو پیروی نماید و پیوسته و همیشه به خاطر داشته باش که هر کسی باید آزاد باشد تا از هر کیشی که میل دارد پیروی کند . هر کس باید برای خویشتن دوستان یک دل فراهم آورد و این دوستان را جز به نیکوکاری به دست نتوان آورد. از کژی و ناروایی بترسید. اگر اعمال شما پاک و منطبق بر عدالت بود قدرت شما رونق خواهد یافت، ولی اگر ظلم و ستم روا دارید و در اجرای عدالت تسامح ورزید، دیری نمی انجامد که ارزش شما در نظر دیگران از بین خواهد رفت و خوار و ذلیل و زبون خواهید شد. من عمر خود را در یاری به مردم سپری کردم. نیکی به دیگران در من خوشدلی و آسایش فراهم می ساخت و از همه شادی های عالم برایم لذت بخش تر بود. به نام خدا و نیاکان درگذشته‌ی ما، ای فرزندان اگر می خواهید مرا شاد کنید نسبت به یکدیگر آزرم بدارید. پیکر بی‌جان مرا هنگامی که دیگر در این گیتی نیستم در میان سیم و زر مگذارید و هر چه زودتر آن را به خاک باز دهید. چه بهتر از این که انسان به خاک که این‌همه چیزهای نغز و زیبا می‌پرورد آمیخته گردد. من همواره مردم را دوست داشته‌ام و اکنون نیز شادمان خواهم بود که با خاکی که به مردمان نعمت می‌بخشد آمیخته گردم. هم‌اکنون درمی یابم که جان از پیکرم می‌گسلد ... اگر از میان شما کسی می‌خواهد دست مرا بگیرد یا به چشمانم بنگرد، تا هنوز جان دارم نزدیک شود و هنگامی که روی خود را پوشاندم، از شما خواستارم که پیکرم را کسی نبیند، حتی شما فرزندانم. پس از مرگ بدنم را مومیای نکنید و در طلا و زیور آلات و یا امثال آن نپوشانید. زودتر آنرا در آغوش خاک پاک ایران قرار دهید تا ذره ذره های بدنم خاک ایران را تشکیل دهد. چه افتخاری برای انسان بالاتراز اینکه بدنش در خاکی مثل ایران دفن شود. از همه پارسیان و هم‌ پیمانان بخواهید تا بر آرامگاه من حاضر گردند و مرا از اینکه دیگر از هیچگونه بدی رنج نخواهم برد شادباش گویند. به واپسین پند من گوش فرا دارید. اگر می‌خواهید دشمنان خود را تنبیه کنید، به دوستان خود نیکی کنید.



دعای داریوش کبیر در تخت جمشید

خداوند این کشور را از دشمن،خشکسالی،از دروغ محفوظ دارد.



پاینده باد ایران

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
روزشمار تحویل سال 1393 باستانی

تاریخ ایران

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 22
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 26
  • آی پی دیروز : 65
  • بازدید امروز : 37
  • باردید دیروز : 91
  • گوگل امروز : 17
  • گوگل دیروز : 56
  • بازدید هفته : 583
  • بازدید ماه : 2,163
  • بازدید سال : 17,533
  • بازدید کلی : 50,583
  • امکانات سایت
    مترجم سایت